تبيان فهرج
کانون فرهنگی مذهبی شهید کاظم حسینی مسجد موسی ابن جعفر

گوشه هایی از شگفتی آفرینیِ اسداللّه الغالب(ع) در صحنه های نبرد

 

 

در غزوۀ اُحُد، مسلمین که هفتصد تن بودند ابتدا بر مشرکان قریش که از نظر تعداد حداقل سه برابر ایشان بودند غلبه یافته بودند، اما طمع جمع آوری غنائم از سوی گروهی از مسلمین که مسئول حفظ گذرگاهی مهمّ در کوه بودند سبب شد که گروهی از مشرکان به رهبری خالد بن ولید، کوه را دور زده و از آن گذرگاه بر مسلمین تاخت آورند و کار بر مسلمین بسیار تنگ شد به طوری که هفتاد تن از آنان از جمله حضرت حمزه سیدالشهداء(ع) به شهادت رسیدند. در حالی که حضرت رسول خدا(ص) تحت هجوم شدید کفّار قرار داشت، گروهی از مسلمین به همراه تنی چند از صحابه گریختند. امیرالمؤمنین(ع) در این جنگ در دفاع از پیامبر(ص) فداکاری و رشادت فراوان نشان داد و بیش از هشتاد زخم برداشت که شانزده زخم از آن ميان، هر یک کافی بود تا مردی را زمین گیر کند. در این جنگ، از یک سو سنگ بر چهرۀ رسول خدا(ص) فرود آمد به طوري كه حلقه هاي زره خود در استخوان پيشاني آن حضرت فرو رفت و از سوی دیگر ضربۀ شمشیری دندان‌های ثنایاي ايشان را شکست. در اين حال اميرالمؤمنين(ع) از ایشان دفاع مي نمود تا جایی که شمشیرش شکست و از کار افتاد(در این حال جبرئیل بر رسول خدا(ص) نازل شد و عرض کرد: یا رسول الله، من تحت فرمان شما هستم تا با یک اشاره همۀ دشمنانت را به هلاکت رسانم. امّا پیغمبر اکرم(ص) به خدای تعالی عرضه داشت: «پروردگارا، قوم مرا هدایت فرمای که ایشان نمی دانند»). در این موقع شمشیر ذوالفقار را جبرئیل و یا بنا بر بعضی روایات رسول خدا(ص) به دست او داد و فرمود :«مرحبا یا علی، آیا می شنوی که ملائکۀ آسمان حمد تو می گویند؛ رضوان می گوید:لا فتی الّا علی، لا سیف الّا ذوالفقار...».( در همین صحنه بود که جبرئیل در میان زمین و آسمان ندا در داد: نادَ عَلیاَ مظهرالعجایب...). پس از هجوم لشگریان ابوسفیان، فردی از اهل مدینه فریاد زد: محمد کشته شد. به سبب این شایعه، بیشتر صحابه با شتاب به سوی کوه گریختند. امیرالمؤمنین(ع)به دنبال ایشان می دوید و فریاد می زد:«ای جماعت، بیعت شکستید و پیامبر را تنها گذاشتید و به سوی جهنم می گریزید».عمربن خطاب می گوید: «علی را دیدم با شمشیر پهنی که مرگ از آن می چکید و به دنبال ما می دوید و چشمانش چون دو کاسۀ خون. نزدیک بود به ما برسد، برگشتم و گفتم: یا ابوالحسن، تو را به خدا سوگند می دهم که دست از ما بداری، که عرب را عادت است که گاهی حمله کند و گاهی بگریزد... او دست از ما بداشت. در آن هنگام چنان ترسی از او در دلم افتاد که تا به امروز از دلم خارج نشده است». هنگامی که بیشتر یاران پیامبر او تنها گذاشتند (آیات 15 و 16 سورۀ انفال در مورد این گروه از مسلمانان نازل گردید). گروهی از مشرکان به سوی وی آمدند، پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود:ای علی، این دسته را از سر راه دور ساز.علی(ع) به تنهایی آن گروه را دفع و پراکنده نمود و پس از آن گروه دیگری که شامل پنجاه جنگجو می شد، از سویی دیگر به پیامبر نزدیک شدند. علی(ع) پیاده و مهاجمان سواره بودند. وی با شمشیر بر آنها یورش می برد تا بالاخره آنها را پراکنده ساخت. ابودجانۀ انصاری و سهل بن حنیف نیز در نزدیکی پیامبر از ایشان دفاع می کردند (شیخ مفید در ارشاد خود با اسناد به ابن مسعود می گوید: آنانی که همراه پیغمبر(ص)به مقاومت پرداختند، علی، ابودجانۀ انصاری و سهل بن حنیف بودند که پیامبر(ص) را احاطه کرده بودند). نوشته اند که: «علی در جمعیتهای مشرکین فرو رفته بود و با شمشیر خود سرهایشان را جدا می کرد».

«ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه به نقل از محمد بن حبیب(در امالی) می نویسد: مؤلفینِ سیرۀ رسول خدا متفق القولند که تاریخ، عملکرد علی(ع) را در آن روز برای هیچ کس ثبت نکرده است. او خود را برای حفظ پیامبر(ص) فراموش کرده بود. خون بر شانه هایش همچون جگر شتر دلمه بسته بود و شمشیرش را چون گردباد در دست داشت و با نزدیک شدن هر جنگجویی پاره پاره اش می کرد.

از امدادهای غیبی در این جنگ، ترک ناگهانیِ صحنۀ جنگ از سوی قریش بود و در غیر این صورت آنان به یقین قادر بودند که در آن معرکه کار مسلمین را یکسره کنند. شاید از این روی بود که پس از عزیمت به سوی مکه، در میانۀ راه پشیمان شده و تصمیم به بازگشت گرفتند. پس از آگاهی پیامبر اسلام(ص) از این امر، امیرالمؤمنین(ع) با بیش از هشتاد زخم که در بعضی از آنها به سبب عمق، فتیله قرار می گرفت، مجدداً لباس رزم بر تن کرد و با گروهی از مسلمین به پیشواز مشرکین رفتند و سه روز در حمراءالاسد مانده و سپس به مدینه باز گشتند.

هنگامی که علی(ع) در میدانهای نبرد حمله می برد، از پیشاپیش وی می گریختند چون گورخرانی که از شیر گریزند. آن حضرت دوان دوان به سوی دشمن می رفت و زرهش پشت نداشت زیرا هرگز به دشمن پشت نمی کرد. بسیاری از جنگهای اسلام را آن حضرت به نتیجه می رساند. پس از اشتباه شگفت انگیز قریش در عدم یکسره کردن کار مسلمین در اُحُد، جنگ احزاب بسیج عمومیِ مشرکین جزیره العرب به رهبری قریش بود تا کار اسلام را برای همیشه یکسره کنند. پیامبر(ص) به توصیۀ سلمان فارسی دستور حفر خندقی گرد شهر را صادر فرمود. مشرکین قریش با دیدن خندق شگفت زده شدند اما قصد داشتند تا به محاصرۀ خویش ادامه دهند. در این حال، عمروبن عبدود العامری نامدارترین پهلوان قریش که بنا بر توصیف مورخین با هزار جنگجوی قهرمان برابری می کرد، با اقدامی شگفت انگیز با اسب خویش از روی خندق پرید و فریاد زد: ای مدعیان بهشت، کیست که مرا به دوزخ فرستد یا خود به بهشت رود؟ علی(ع) نزد پیامبر(ص) رفت و اجازۀ نبرد با او را خواست. پیامبر(ص) اجازه نفرمود. عمرو دعوت خویش را تکرار می کرد ولی هیچ کس برای مبارزه با او پیشقدم نمی شد. تا این که عمرو خروشید که: از بس که مبارز خواستم صدایم گرفت. پیامبر(ص) به ناچار به علی اجازه داد. علی(ع) در برابر او به میدان رفت. اولین ضربۀ عمرو زره آن حضرت را شکافت و به سر مبارک رسید و آن را مجروح کرد. در همان حال علی(ع) با یک ضربۀ شمشیر ران چپ عمرو را قطع نمود و وی را بر زمین افکند و برای قتل وی بر زانو قرار گرفت که عمرو بر چهرۀ مبارک آن حضرت آب دهان افکند. حضرت بر خاست و از قتل وی در آن حالت خشم چشم پوشید. شکست نامنتظرۀ عمرو در برابر دیدگان شگفت زدۀ احزاب قریش، روحیۀ ایشان را به کلی تخریب نمود و آنان تصمیم به انصراف از ادامۀ محاصره و بازگشت گرفتند، در حالی که پیش تر هم پیمان شده بودند که تا یکسره ساختن کار مسلمین باز نگردند. پیامبر(ص) در مورد نبرد علی(ع) با عمرو فرمود:«مبارزۀ علی با عمرو در روز خندق، از اعمال امتّم تا روز قیامت برتر است»[476]و:«آن ضربۀ علی، از عبادت ثقلین برتر است».

*سیوطی در درالمنثور ذیل تفسیر آیۀ«و خدا کافران را در حالت خشم خویش، بی هیچ خیر و غنیمتی باز گردانید و خود امر جنگ را از مؤمنین کفایت فرمود»-احزاب؛25، به نقل از ابن حاتم و ابن مردویه و ابن عساکر آورده است: خداوند به واسطۀ علی امر جنگ را از مؤمنان کفایت فرمود. عملکرد علی(ع) در این جنگ، که برابر با عبادت ثقلین محسوب گردیده، برای بقای اسلام علیّت دارد.

امیرالمؤمنین(ع) در حالی ...



ادامه مطلب...

ارسال توسط تبيان فا

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد